یکی از مسائل بحث برانگیزی که وهابیان ادعا نموده و با آن همه فرق و مکاتب اسلامی غیر خود را مشرک دانسته و آنها را ازدایره اسلام خارج می کنند مساله بدعت گذاری و بدعت پذیری در دین است. زیرا آنان معتقدند مردم پس از رحلت پیامبر تا ششصد سال سنتهای الهی و نبوی را از یاد برده و بدعتهایی خودساخته را وارد دین نموده و به تدریج از اسلام حقیقی فاصله گرفته اند.این در حالیست که وهابیان تعریف دقیق و کاملی را از بدعت و سنت ارائه ننموده و به همین دلیل در تعیین و تبیین مصادیق بدعت و سنت دچار خطا و اشتباه شده اند.از این رو در این نوشتار برآنیم تا با ارائه تعریف دقیق و روشن از مفهوم بدعت و تبیین مصادیق آن ازاشتباه تاریخی وهابیت در این مورد پرده بر گیریم.
الف: بررسی لغوی و مفهومی بدعت:
«بدعت» در لغتبه معنى كار نو و بى سابقه و چیزی است که نمونه پیشین نداشته باشد كه بیانگر نوعى حسن وكمال در فاعل مىباشد، چنانكه یكى از صفات خداوند «بدیع» است:”¹بدیع السمواتو الارض”؛”؛ (1) که به معنای مُبدِع برای خدا و«بِدْعاً» (2) دربارة پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم به مناسبت بی سابقه نبودن رسالت آن حضرت ، به کار رفته است . همچنین «اِبْتَدَعوها» (3) در معنای روشی در امر دین که پیروان دین از پیش خود و بی استناد به شریعت بنیاد نهاده باشند آمده است.
در تعبیرات شرعی ، «بدعت » در مقابل «سنّت »(4) آمده و در موارد بسیار این هر دو در عبارتی جمع شده اند(5). بنابه روایتی ، سنّت اموری است که پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم پایه گذاری کرد و بدعت به اموری گفته می شود که بعد از آن حضرت پدید آمد .در جای دیگر، بدعت ، نمونه ای از سنّت سیّئه در برابر سنت حسنه معرفی شده است از پیامبرصلّی اللّه علیه وآله وسلّم نقل شده است که فرمود: بدترین چیزها آنهایی است که در دین احداث می شود؛ این گونه امور بدعت است و هر بدعتی گمراهی است (6).
نكته مهم در مسئله بدعت، تنها این است كه مفهوم بدعتبه صورتى جامع و مانع تعریف و تبیین شود تا بدعت از غیر آن تمیز داده شود در این زمینه، براى درك حقیقتبدعت، بایستى به دو مطلب توجه نمود:
1. بدعت، نوعى تصرف در دین، از طریق افزودن یا كاستن شریعت است. بنابر این، آنجا كه نوآورى ربطى به دین و شریعت نداشته ، بلكه به عنوان یك مسئله عرفى و عادى انجام گیرد، بدعت نخواهد بود(هرچند مشروع بودن آن مشروط به این است كه ابداع و ابتكار مزبور در شرع محرم و ممنوع نباشد). فىالمثل، بشر از نظر مسكن و پوشاك و دیگر وسایل زندگى همواره دستبه نوآوریهایى مىزند و بویژه در عصر ما بسیارى از روشها و ابزارهاى معمول زندگى دگرگون شده و براى نمونه انواع ورزشها و تفریحات جدید پدید آمده است . بدیهى است همه اینها یك نوع بدعت (به معنى نوآورى) بوده، ولى ارتباط به بدعت در شرع ندارد. تنها، چنانكه گفتیم، حلال بودن آنها و استفاده از آنها مشروط به این است كه مخالف با احكام و موازین شرع نباشند. مثلا، اختلاط زن و مرد بدون حجاب در مجالس و محافل، كه از ارمغانهاى فاسد غرب مىباشد، حرام است ولى بدعت نیست، زیرا كسانى كه در این محافل شركت مىكنند، این كار را به عنوان یك عمل مشروع كه اسلام بر آن صحه نهاده انجام نمىدهند، بلكه احیانا با اعتقاد به اینكه امرى مخالف شرع است، روى عدم مبالات تن به این كار مىدهند. لذا گاه تنبه یافته و تصمیم جدى مىگیرند كه دیگر در آنها شركت نورزند.
براى توضیحات فوق، چنانچه ملتى روز یا روزهایى را براى خود موسم شادى و گردهمایى معین كنند، اما نه به این قصد كه شرع چنین دستورى داده است، چنین كارى بدعت نیست، هرچند بایستى حلیت وحرمت آن از جهات دیگر مورد بحث و بررسى قرار گیرد. از اینجا روشن مىشود كه بسیارى از نوآوریهاى بشرى در زمینه هنر، ورزش، صنعت وغیره از قلمرو بدعت اصطلاحى بیرون بوده، و آنچه درباره آنها مطرح است مسئله حلال و حرام بودن آنها از جهات دیگر است كه خود ملاك و مقیاس خاص خویش را دارد.
2. اساس بدعت در شرع به این نكته باز مىگردد كه چیزى را به عنوان یك امر شرعى كه دین به آن فرمان داده به كار برند، در حالیكه براى مشروعیتت آن، اصل یا ضابطهاى در شرع وجود نداشته باشد; ولى هرگاه كارى را كه انسان به عنوان یك عمل دینى انجام مىدهد، دلیل شرعىیى(به صورت خاص، یا كلى و عام) بر مشروعیت آن وجود داشته باشد، آن عمل بدعت نخواهد بود. ازینروست كه علامه مجلسى، عالم بزرگ شیعى، مىگوید:« البدعة فی الشرع ما حدث بعد الرسول[بما انه من الدین] و لم یكن فیه نص على الخصوص ولا یكون داخلا فی بعض العمومات». (7) : بدعت در شرع، چیزى است كه پس از رسول گرامى حادث شده و دلیل شرعى خاص یا عامى نیز بر جواز آن در كار نباشد.
ابن حجر عسقلانى، دانشمند مشهور اهل سنت، نیز مىگوید:« البدعة ما احدث و لیس له اصل فی الشرع، و ما كان له اصل یدل علیه الشرع فلیس ببدعة» (8) : بدعت چیزى است كه (پس از پیامبر) پدید آمده باشد، دلیلى حاكى از جواز آن در شریعتیافت نشود; و آن چیزى كه اصل و ریشهاى در دین دارد، بدعت نخواهد بود.
در نتیجه، هرگاه عملى را كه به شرع نسبت مىدهیم مستند به دلیلى خاص یا ضابطهاى كلى در شرع باشد، مسلما بدعت نخواهد بود. صورت نخست (وجود دلیل خاص) نیاز به بیان ندارد. مهم توضیح قسمت دوم است، زیرا چه بسا ممكن استیك عمل ظاهرا حالت نوآورى داشته و در تاریخ اسلام بىسابقه باشد ولى معنا تحت ضابطهاى قرار گیرد كه شرع اسلام آن را به صورت كلى پذیرفته است. به عنوان نمونه، مىتوان از سرباز گیرى عمومى یاد كرد كه امروزه در كشورها اجرا مىشود. دعوت جوانان به خدمت زیر پرچم به عنوان وظیفه دینى، هرچند حالت نوآورى دارد، ولى چون یك اصل و قاعده دینى پشتیبان آن استبدعت نخواهد بود. زیرا قرآن مىفرماید:”¹”¹و اعدوا لهم مااستطعتم من قوة”؛”؛ (9). بدیهى استبر اثر تحولات جهانى، آموزش عمومى رزمى براى جوانان موجب آمادگى بیشتر در مقابل دشمن مترصد و گوش بزنگ است و عمل به روح آیه شریفه، در عصر ما، مقتضى همین امر است.
در پرتو مطالبی که بیان شد، روشن می شود که بدعت به هر گونه از نوآوری صدق نمی کند . و فتاوای نو و جدیدی که فقیهان آگاه به زمان و روابط اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه، در زمینه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ابراز می دارند هرگز مشمول این تعریف از بدعت نمی شوند; زیرا با تغییر و تبدل موضوع یا ملاک و هم چنین با عروض عنوان های ثانویه و پدید آمدن موضوع های جدید در بستر زمان و مکان، احکام الهی دستخوش تغییر و تبدیل می شوند و فقیهان آگاه به زمان، با تیزبینی این تغییر و تبدیل ها را در استنباط احکام الهی مد نظر قرار داده و براساس آن ها فتوا می دهند .
در نتیجه سنت در برابر بدعت، عبارت است از چیزى که قرآن بدان دستور داده و یا پیامبر(صلى الله علیه وآله)مردم را بدان هدایت فرموده باشد و نیز با اصول کلى اسلام ناسازگارى نداشته باشد لذا دایره معناى اصطلاحى سنت در برابر بدعت از گستره معنایى آن در اصطلاح فقه و علم حدیث وسیع تر است.
بدعت، نوعى تصرف در دین، از طریق افزودن یا كاستن شریعت است
بنابراین آنچه قرآن، احادیث و قواعد اصول و فقه بر آن دلالت دارد جزو سنت به شمار مى آید، یعنى بدعت نیست همچنین تمام امورى که به خودى خود مباح است و هیچ یک از عناوین حرام بر آنها منطبق نمى شود مثل عادات و آدابى که در زندگى بشر از قدیم مرسوم بوده مانند جشن ها و عزادارى ها بدعت به شمار نمى آید البته از سوى دیگر مى توان مراسمات را در حوزه دین بر دو قسم دانست:
1ـ گاهى نص و دلیل خاص براى آن وجود دارد، مانند جشن عید فطر، قربان و... ;
2ـ گاهى دلیل خاصى بر آن وجود ندارد بلکه به صورت کلى است که چگونگى انجام آن امور به عرف مردم واگذار شده است مانند تکریم و بزرگداشت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، اهل بیت، برپایى شعایر الهى و ... . که نمی توان آنها را به عنوان مصادیق بدعت برشمرد.
نتیجه ...
بدعت به هر گونه از نوآوری صدق نمی کند ،وآنچه که قرآن، احادیث و قواعد اصول و فقه بر آن دلالت دارد جزو سنت به شمار مى آید، بدعت نیست همچنین تمام امورى که به خودى خود مباح است و هیچ یک از عناوین حرام بر آنها منطبق نمى شود مثل عادات و آدابى که در زندگى بشر از قدیم مرسوم بوده ، بدعت به شمار نمى آید.
پی نوشتها:
1- سوره بقره آیه 177
2- سوره احقاف آیه 9
3- سوره حدید آیه 27
4- فتح الباری، ج 4، ص 204
5- سنن ابن ماجه ، ج 1، ص 76
6- همان ، ج 1، ص 16
7- بحار الانوار:ج74 ص202.
8- فتح البارى ج5 ص156
9- سوره انفال آیه60
منبع: تبیان نت - آوا